اورشلیم، شهر رویایی یهود، شهر پادشاه بزرگ
مترجم: یاسر فرحزادی
شهر پادشاه بزرگ
در خلال نیمه ی اول قرن نوزده، ظهورباوران در ایالات متحد از نزدیک شدن عصر سعادت مطمئن بودند و از هم میهنانشان و تمام مسیحیان می خواستند تا خود را برای ورود به این عصر آماده نمایند. همان طور که دیدیم، نشانه های دوران حتمی بودند و آرزوها را به یقین تبدیل کره بودند. آمریکایی هایی که به سرزمین مقدس رفته بودند، شمار زیادی از پیش گویی ها و بیانات کتب مقدس در خصوص آینده ی سرزمین مقدس را حفظ کرده بودند. آن ها اوضاع فعلی امور را تأییدی بر نشانه های آمدن مسیح می دانستند و با حیرت و اضطراب فکر می کردند که سرانجام زوال امپراتوری عثمانی چه زمان اتفاق خواهد افتاد.جی. تی. بارکلی، پزشک و مبلغ آمریکایی، در سال 1858، روشن ترین بیان را در مورد تصور بازسازی اورشلیم، حال و آینده ی آن، با دقت علمی آشکار، واقعیت های جغرافیایی و تاریخی «وعده» و پیش گویی ها را بررسی می کند. بارکلی و بسیاری از هم میهنان آمریکایی او، بیان می داشتند که در مکان قلمرو حقیقی پادشاهی، پیش گویی های اشعیای نبی تحقق خواهد یافت. «خداوندگار در حضور در حضور شما قیام خواهد نمود و جلال و عظمت او پیش روی چشمان شما نمایان خواهد شد؛ غیر یهودیان در پرتو نور تو قرار خواهند گرفت و شاهان هم درخشندگی قیام تو را خواهند دید (وحی9، 1، 3)... سپس هنگامی که قادر مطلق شکوهمندانه در کوه صهیون و در اورشلیم، در محضر مردمان باستان خود سلطنت خواهد کرد، ماه مبهوت گشته و خورشید شرمسار خواهد شد (وحی24، 23)».(1) بارکلی در مورد کوه صهیون بیان می کند که کاملاً واضح است که رؤیای مکزیکوسیتی و سالت لیک سیتی دیگر در حکم اورشلیم جدید نخواهند بود. بارکلی و دیگران تصور می کنند «اورشلیم اصلی است».
کتاب شهر پادشاه بزرگ به اندازه ی آثار رابینسون، تامسون و لینچ شناخته شده نیست، ولی اعتقادات و آرزوهای بسیاری از آمریکایی های آن دوره را نشان می دهد. بررسی به ظاهر دقیق و علمی مکان های مقدس، سندیتی که از توصیف وضعیت فعلی امور در کل منطقه خبر می دهد و قطعیتی که به واسطه ی آن آینده را پیش بینی می کند، معرف دگرگونی کامل افسانه ی ملی به آرمان تمام عیار در آینده ی نزدیک است.
مکان های مقدس پادشاهی آینده، احساساتی حاکی از شعف و رضایت زائران را نسبت به سرزمین مقدس برمی انگیخت، این همان التفات ادبی زیبایی است که از قلم بارکلی جاری می شد؛ پزشکی که برای تحقق آرمان صهیون تلاش می کرد.
اورشلیم؛ «نامی همیشه عزیز». چه یادهای مقدس و چه خاطرات مسحورکننده ای صرفاً از ذکر آن نام می شکفد! حتی در تصور آن نام، چه آهنگ و سحری حاکم است! اورشلیم، شادی کل زمین! شهر شاه بزرگ. صهیون؛ شهر آیین ها، برتری جاودان، تپه ای که خداوند آرزومند سکنا در آن است. آری تا ابد در آن جا سکنا خواهد گزید. صحنه ای از با یادماندنی ترین و عظیم ترین رویدادهایی که تا به حال در تاریخ گیتی رخ داده اند. اورشلیم؛ مکانی پرجاذبه که زائران مؤمن از هر سن و سال و جنگ جویانی که کوچک ترین آن ها مجاهدان جوان مرد دودمان نجیبمان بوده اند. نقطه ای که زمانی کانون توجه و محل پرتوافکنی شدیدترین احساسات پیروان سه دین قدرتمند بوده است. چه خاطراتی توأم با یادمان و قدمت ممفیس(2)، بابل، نینوا، آتن، روم، لندن یا شهرهای آزتک(3)، قابل قیاس با یادهایی هستند که بر دور شهر پادشاه بزرگ حلقه می زدند!... جایی که فرزند یسی(4)، چنگ شورانگیز خود را کوک می کرد و سرودهای مذهبی خود را برای تمام قدیسان اعصار می نگاشت. جایی که سلیمان نبی خانه ای برای خداوند بنا نهاد تا بین کروبیان سکنا گزیند. جایی که فرزند خدا [اعتقاد شرک آمیز مسیحیان.-م.] عیسی مسیح مصیبت کشید، از دنیا رفت و دوباره برخواست، که از آن جا به عرش عروج کرد و بار دیگر از میان ابرهای آسمان به همان شکلی که رفته بود به آن جا باز خواهد آمد... و «یهوه، خداوند اسرائیل، شکوهمندانه در کوه صهیون و در اورشلیم در برابر مردمان باستان خود حکم فرمایی خواهد نمود». تخت سلطنت خود را بر شهر بی حد و حصر مستقر می نماید (سپس به نزدیک می خواند) و اورشلیم جدید را بر بالای آن قرار می دهد. بعد از آن شهر مقدس حقیقتاً به «شادی کل زمین» مبدل خواهد شد. «اسباب شکوهمند تو سخن از صهیون، شهر خدا می کنند».(5)
چشم انداز شهر مقدس، به رغم وضعیت رو به زوال و سنت های غلط کلیساهای مختلف در آن، احساسات مشابهی را بر می انگیخت.(6) جرج جونز(7)، افسر امور دینی نیروی دریایی ایالات متحد، در تلاش برای «تمیز قائل شدن بین حقایق و عقاید نادرست مرتبط با مکان های محترم شهر مقدس»(8) در اولین دیدار خود از اورشلیم، شور و شوق زیادی نشان می دهد و هنگامی که از معبد دیدن می کند، غرق در خیال پردازی و حسرت کتاب مقدس می شود. جونز به یاد می آورد «خداوند در معبد مقدس خود حضور دارد، بگذارید تمام زمین در پیشگاه او خاموش باشند». جونز می گوید معبد نمادی از «عمارتی مجلل» است که «به چنین بلندی خیره کننده ای برافراشته شده است و چنان شکوهی آن را پوشانده است که چشم سر به سختی می تواند به آن نظاره افکند».(9) تخیل او با شور مذهبی اش تلفیق شده بود، چنان که در عمق معبد بزرگ «نقطه ای از تاریکی و انزوای اسرارآمیزی را مجسم می کرد» طوری که گویی «حضور یهوه» را احساس می کرد. او می نویسد:
این معبد تنها به اورشلیم تعلق ندارد، بلکه از آن کل جهان است و خداوندگار که نامش مایه ی عظمت است و باید با احترام خطاب شود، با حضور خاص خود، بر این نقطه مرحمت فرموده است و این همان ملاقاتی است که بشر باید با احساسی عمیق و موقر به آن بنگرد.(10)
این صحنه جونز را به یاد سرودهای مذهبی داوود می اندازد که بی شک بخشی از تربیت مذهبی او از همان دوران کودکی است. جونز تکرار می کند «ای خداوند بزرگ! چه دلپذیرند عبادتگاه های تو».(11)
این نوع احساسات در زائران و مسافران، تنها در شهر پادشاه بزرگ برانگیخته نمی شد. هر مرحله از مسیر از مصر یا سوریه به سرزمین مقدس، یادآور پیش گویی پیامبران یهود یا نکته ای از کتاب مقدس بود. حتی برای چارلز اندروز، از کشیشان اسقفی ویرجینیا، سفر در امتداد رود نیل از الأقصر(12) به قاهره، تجربه ی مذهبی هیجان انگیزی بود. او به خانواده اش می نویسد« همسر عزیزم! وقتی خود را بر روی رودخانه ی مقدس می بینم، از شدت حیرت تصور می کنم که چشمانم اشتباه می بیند».(13) سارا هایت(14) یکی از هم میهنان اندروز است که نگاه خود در مورد شهر قاهره را از مجاورت قلعه ی مشرف بر شهر می نویسد. اظهارات او در مورد این نگاه، به خاطر نوع نگرش بیننده ی آن قابل توجه است.
از این مکان مرتفع دید باشکوهی داریم. در زیر پایمان کل شهر قرار گرفته است. این مکان از شهر به اندازه ی کافی دور است، طوری که مانع از دیدن جزئیات ناخوشایند آن می شود. گنبدها و مناره های تمام مساجد با یک نگاه دیده می شوند. خارج از شهر به سمت غرب، رودخانه و وادی سبزی قرار گرفته است که با تپه های صحرای لیبی محصور شده است و در کنار آن، اهرام عظیم سر برافراشته اند. در سمت جنوب سرزمین جاسان(15) قرار دارد و تک ستون یکه و تنهای عین شمس(16) تنها باقی مانده ی شهر اون(17) است؛ شهری که زمانی مایه ی مباهات کشیشان بود و حضرت موسی در آن جا «تمام علوم و دانش مصریان را فرا گرفت»... در شرق، جاده ای قرار گرفته است که فرزندان اسرائیل در زمان سفر خروج [مهاجرت دسته جمعی از مصر به کنعان] آن را پیمودند.(18)
بارکلی با چنین شناختی از قیاس و پیش گویی کتاب مقدس، تعجب نمی کرد که «نتیجه ی تبلیغ پروتستان دیگر نویدبخش نباشد». با این حال، دل خوشی او به این حقیقت بدیهی بود که «تقابل با مسلمانان در پایان راه است. در حقیقت، این عقیده تقریباً در بین آن ها فراگیر شده بود که حداقل در زمان حاضر، دوران اسلام گرایی به سر آمده است».(19) بارکلی نظرات خاص مسلمانان را نسبت به تقدیر نقل می کند که «می تواند به هر حال، زیر لوای ماه [منظور اسلام] رو به زوال بی تردید فلج کننده از آب در بیاید، همان طور که آن ها را در گذشته به طور مقاومت ناپذیری تحت هلال خود بر می انگیخت. در حال حاضر، دیگر برای مقبولیت وجه ی مسلمانان که در گذشته ابهت خاصی داشتند، خیلی دیر شده است».(20)
طبق گفته های بارکلی از سال 1843، حکومت مسیحیان در اورشلیم در دست کنسول قدرت های خارجی به خصوص فرانسه، پروس(21) و ساردینیا(22)بود. اسپانیا و ایالات متحده در دهه ی 1850 کنسول گری های رسمی خود را ایجاد کردند و «تا آن جایی که افراد کنسول گری می دانستند، کنسول در واقع، شاه اورشلیم است و با مصونیت کامل، نقش حاکم مطلق را ایفا می کند».(23) بارکلی با توصیف پی آمدهای این تحولات نتیجه می گیرد:
تا آن جا که به طرز تلقی حکومت مسلمانان نسبت به مسیحیان مربوط می شود، اورشلیم دیگر در زیر پای غیر یهودیان لگدمال نخواهد شد. و نه این سرزمین بی کوچک ترین شکی هیچ گاه نمی تواند به همان اندازه اعطای حق رأی اولیه و گسترش کامل یهودیان مورد توجه باشد. همین حالا هم روزگار بهتری بر صهیون پرتو افکنده است.(24)
جی. وی. سی. اسمیت(25)، هموطن دکتر بارکلی، کتابی با عنوان سفر زیارتی به فلسطین دارد. او در اورشلیم، دکتر بارکلی را می بیند. اسمیت هم بر اساس شرایط روحی و معنوی مسلمانان در مشرق زمین به همان نتیجه ی مرتبط با کتاب مقدس می رسد. اسمیت هیچ امیدی به اصلاح و تغییر دین مسلمانان ندارد، زیرا «مسیحیت هیچ موردی قابل قبول را به فاتحان منحرف سوریه عرضه نمی دارد».(26) اسمیت هم چنین با توجه به قیاس با تاریخ کتاب مقدس بیان می کند:
کنعانی ها به خاطر بت پرستی شان از پای درآمدند و آتش فرود آمده از آسمان به خاطر همان نفرتی که در حال حاضر در این جا رایج است و بدنامی موجود، شهرهای این دشت را ویران نمود و بی شک تا زمانی که ساکنان کنونی از این سرزمین ریشه کن نشده اند و نژاد جدیدی از بشر به جای آن ها به این جا نیاید، انجیل تنها نزد معدود افرادی عزیز خواهد بود که می توانند بر تغییر رفتار و رسومات کل غالب تأثیر کوچکی بگذارند.(27)
هم اسمیت و هم بارکلی سازگاری چشم گیری را نسبت به تفکر سیاسی و مذهبی به نمایش می گذارند.(28) هر دو در پی بازسازی صهیون هستند و ید خدایی را در حدوث رویدادهای اجتماعی و سیاسی مشاهده می کردند. علاوه بر این، هر دو مانند بسیاری از دیگر غریبان [که البته آمریکایی ها هم از این منظر مستثنا نیستند] پی آمد اصلی این رویدادها را در چشم انداز استقرار دوباره ی صهیون در نظر می گرفتند. در هسته ی اصلی «معضل شرق»(29) تحقق پیش گویی های کتاب مقدس درباره ی آینده ی سرزمین موعود قرار داشت. هر کدام از آن ها در سیاست زور کشورهای غربی نشانه های روشنی را می دیدند که این ملت ها به تمامی در مورد اولویت ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین مقدس موافق بودند یا دست کم باید با آن موافقت می کردند. جی. وی. سی اسمیت احتمال تلاش های جداگانه را منتفی می داند و خواستار اقدام جمعی از سوی حکومت های قدرت غربی می شود. او در یک بخش می گوید:
همان طور که بارها در خلال اظهار نظرات قبلی در مورد سرنوشت آتی سرزمین موعود بیان نموده ام، کاملاً بر استقرار یهودیان و تأسیس دوباره ی کشور یهود ایمان دارم. لزوم ایجاد بزرگ ترین این پیش آمدها که بر عالم مسیحیت [آن هایی که دست خداوند را در تاریخ پرفراز و نشیب فرزندان حضرت ابراهیم می بینند] تأثیرگذار است، به واسطه ی موافقت و تعهد تمام قدرت های مسیحی عامل تحقق می یابد؛ قدرت هایی که به این ترتیب عاملان تحقق مقاصد تقدیر الهی خواهند بود.(30)
بارکلی هم به نقل از دکتر دربین(31) «همان اظهارات بی طرفانه» را در توصیف موقعیت سرزمین مقدس و تلاش های کنسول گری های خارجی در تأسیس یک اسقف نشین یهودی در اورشلیم بیان می کند. اظهاراتی که بارکلی از آن حمایت می کرد، اهمیت ویژه ای برای موضوع بسیار مهم تحقیق پیش گویی در شرایط تحولات سیاسی داشت.
اما شاید بار سیاسی احتمالی این اسقف نشین یهودی، منافع بسیار بیش تری نسبت به نتایج مذهبی بلافصل آن داشته باشد. بی شک این مسئله کاملاً در ارتباط با استقرار دوباره ی کشوری یهودی در فلسطین است که در درجه ی اول تحت حمایت انگلستان و پروس است. قرار نیست اذعان کنیم که این حکومت ها به تنهایی دست به این اقدام بزنند یا حتی منظور اصلی انجام این رویداد عظیم پیش گویانه باشد، با وجود این، بدون شک، آن ها به وضعیت خواست یهودیان و مسیحیان به شیوه ای مادی نگاه می کنند که شاید عنصری اساسی در موفقیت آن ها باشد. این پیش گویی ها با توجه به استقرار دوباره ی این قوم ارائه شده اند. آن اقدام که از منظر پنج قدرت بزرگ، بار سیاسی مهمی همراه دارد، از این حقیقت معلوم می شود که چون این تشکیلات از نوع اسقف نشین است، فرانسه، روسیه و اتریش کنسول های خود را به اورشلیم فرستاده اند؛ جایی که در اصل هیچ تجارت و کسب و کاری تشویق یا حمایت نمی شود.(32)
سارا هایت، «بانوی نیویورک»، پیش از این، نظریه ای را در مورد وضعیت سیاسی سرزمین مقدس ارائه داده بود. هایت هم چنین فرصت منحصر به فردی را برای قدرت های غربی به خصوص انگلستان و فرانسه تصور می کرد تا در این امر دخالت کرده و این منطقه را بین خود تقسیم نمایند. سیاست بلندپروازانه ی محمد علی [والی امپراتور عثمانی] در مصر، یادآور روزگار گذشته بود. «وجه تشابه ضعیفی» در ذهن هدایت بین فرعون باستان و فردی که در عصر حاضر اقتدار مصرایم(33) را زیر سلطه ی خود داشت، شکل گرفته بود. محمد علی «مانند الگوی نخستین خود» تشنه ی سیری ناپذیر فتح دیگر کشورها بود و پیش از این:
تمام حبشه، لیبی و بخشی از عربستان را تحت انقیاد خود در آورده و به تازگی فلسطین و سوریه را اشغال کرده بود. این فتح آخر قرار بود تا تمایل حریصانه ی او را برای غارتگری ارضا نماید. خزانه داران صور و صیدا(34) دیگر حرص و آز اشغالگر را به شوق نمی آوردند و طلای معبد خداوند هم مدت ها بود که از بین رفته بود، با وجود این، «پشم طلایی سریکا»(35) محصول غنی و وسوسه انگیزی را به بار می آورد.(36)
او در ادامه هشدار می دهد که روزی خواهد آمد که محمد علی طرح برنامه ریزی شده ی خود را برای فتح کل جهان اسلام اجرا کند.
این تأملات خانم هایت را به یاد «نظرات» همسرش ریچارد هایت(37) می انداخت که در نامه هایی به یکی از دوستان هموطن خود «در مورد امور فعلی و دورنمای آتی مشرق زمین» بیان داشته بود. گزیده های جامعی به خانم هایت به نقل از نظرات همسرش بیان می کند، بیانگر بینش سیاسی و خرد پیش گویانه است.(38) ریچارد هایت یکی از اعضای انجمن نوپای آمریکایی مشرق زمین بود و از استقبال گرمی که کنسول های آمریکا در اسکندریه و قاهره از او می کردند، پیدا است ایشان منصب رسمی داشته اند. این مسئله و این حقیقت که آقای هایت تأملات خود در مورد وضعیت امور در مشرق زمین را تا قبل از پایان نیمه ی اول قرن نوزده میلادی بیان می کند، اهمیت دو چندانی پیدا می کند. هایت می گوید که روسیه چشم داشت به هند دارد و «در هر زمان که مناسب ببیند می تواند تا کلید دروازه های ائوکسین(39) را قفل کند و به رغم وجود آن همه ناوگان دریایی، آن را به روی تلاش های مشترک تمام غریبان مسدود کند و در چنگ خود داشته باشد».(40) هایت در زمینه ی دیگری گوشزد می کند:
اگر انگلستان و فرانسه هر چه سریع تر اقدامات مشخص تری را اتخاذ ننمایند، روسیه با جدیت تمام جای پایی در ایران و کردستان ایجاد خواهد نمود که البته شاید پنجاب مقاومت ضعیفی را در برابر قدرت نظامی و نیرنگ این کشور از خود نشان دهد. پس از آن، رود فرات و سند برای بی شمار نیروهای آن آزاد خواهد شد، درست همان طور که برهه ای در دسترس تیمور لنگ و چنگیزخان قرار گرفته بود.(41)
هایت با نسبت دادن دخالت روسیه در سرکشی یونان از سلطه ی امپراتوری عثمانی، «اجرایی شدن هدف این کشور بر ضد ترک ها را بیان می کند». اما زمانی که به نظر می رسد که یونان در حال به دست گرفتن اوضاع است، روسیه کمک مخفیانه به ترک ها می دهد «و آن ها را تحریک می کند تا در درگیری وحشیانه ای که به راه می اندازند، از بی رحمانه ترین اقدامات استفاده کنند. شرایط به گونه ای پیش می رود که مردمان عالم مسیحیت... حکومت های خود را وادار می کنند تا برای نجات یونان شکست خورده از چنگال ستم گر بی رحم [امپراتور عثمانی] با هم متحد شوند». از این رو، عثمانی ها ضعیف شدند و برای حفاظت از خود بیش تر رو به جنگ افزارهای روسی آورند. هایت می افزاید:
روسیه هدف خود را به نتیجه رسانده بود؛ ترکیه را از توان انداخته بود. از این رو، با سخاوت مندی در برابر دشمن شکست خورده مضایقه می کرد. تماماً به خاطر سیاست غرب در جهت ریشه کنی مسلمانان، دانه های اختلاف، ریشه های عمیقی در امپراتوری بزرگ اسلامی دوانده است. با این توصیفات، تمام اعضای آن امپراتوری بیش از اندازه برای انگلستان پراکنده هستند تا بتوانند از عهده ی بازسازی امپراتوری قدرتمند بر روی ویرانه های آن برآید؛ عثمانی که روسیه (از روی حماقت) به سرنگونی آن کمک کرد.(42)
هایت می گوید که تمام این موارد در حالی ادامه پیدا می کند که کشورهای اروپایی نقش بی فایده ای را در بازی سیاسی ایفا می کردند. آن چه که او را متحیر می کرد، سیاست انگلستان در قبال عثمانی بود «که چرا انگلستان ترکیه را در اروپا اشغال نمی کند و بقیه ی امپراتوری را برای ارضای حرص و آز دیگر کشورها تقسیم نمی کند».(43) اما طرح هایت تنها بر اساس ملاحظات سیاسی نبود و بر پایه ی کشمکش قدرت میان کشورهای غربی استوار بود. ارائه ی این پیشنهاد در محافل مختلف، نفوذ آرمان صهیون و پیش گویی کتاب مقدس را آشکار می کرد. هایت می گفت که به هر حال، ترک ها در اروپا «غاصب» هستند و به همین خاطر، «اقدام قدرت ها برای از قدرت ساقط کردن آن ها هیچ کار اشتباهی نخواهد بود». و در بقیه ی امپراتوری عثمانی نیز «همین سبک غاصبانه و شرورانه از نیل تا فرات حکم فرما است».(44) هایت در مورد جمعیت این منطقه نیز راه حلی ارائه می دهد. او توصیه می کند که «ترک ها باید از قسطنطنیه تا قاهره، با ملایمت به آن طرف فرات همراهی شوند و در آن جا اجازه یابند تا امپراتوری را بر روی قلمروی سابق خلفا بازسازی نمایند و بار دیگر دیوارهای بغداد قدیم را از صدای آوازه و شکوه هارون الرشید به لرزه درآورند».(45)
تحلیل هایت از موقعیت شرق، به ارزیابی او از کشمکش قدرت سیاسی بر سر متصرفات امپراتوری عثمانی و میراث آمریکایی غربی از آرمان صهیون بستگی داشت که به واقعیت جغرافیای سیاسی تعبیر می شد. هایت در مکاتبات خود اظهار می کرد که اگر او نتواند «امپراتوری هایی را در آسیا ایجاد کند، حداقل می تواند طرحی نظری را بنا کند».(46) او سپس رؤیای خود را عرضه می کند و می گوید «حالا شرق را تقسیم خواهم نمود و به هر گرسنه ی چشم انتظاری به همان اندازه که برای او مناسب ببینم، سهمی از آن را خواهم داد. بعد از آن، با شناخت خود، ترکیب آتی آسیا را مستقر خواهم نمود»(47) بر اساس نظرات هایت، انگلستان و فرانسه «باید اولین ذی نفع های ضیافت شرق باشند؛ شرقی که مدت ها در انتظار خواست آن ها بوده است».(48) تقسیم پیشنهادی از سوی هایت:
تمام ساحل جنوبی مدیترانه، از مراکش تا مرزهای مصر را در اختیار فرانسه می گذارد. البته این امتیاز و حق انتخاب را به فرانسه می دهد تا فتوحات خود را به قلب آفریقا، جز سواحل اقیانوس اطلس، امتداد دهد. مصر از آن انگلستان باید باشد، با حق این که نیروهای خود را تا منطقه ی کیپ آو گود هاپ(49) به پیش ببرد. سوریه از شرق تا فرات و از شمال تا کوه های تاوروس(50) به فرانسه تعلق خواهد داشت. آسیای صغیر از آن انگلستان خواهد بود، با این حق که در صورت صلاح دید تا بخارا پیشروی نماید.(51)
در ادامه ی این طرح، جمعیت مسلمانان این قلمروها باید «با ملایمت به آن سوی فرات همراهی شوند» تا حکومت خلافتی خود را در بغداد ایجاد نمایند و زمانی که این مقدمات در جلسه ی محرمانه ای به توافق رسید، هایت با پیش بینی هولناک پیمان سایکس - پیکو(52)، ادامه می دهد که انگلستان، ایران، بخارا، بنگال و پنجاب را اشغال خواهد نمود، از این رو، حکومت خلافتی نوپا را به محاصره در خواهد آورد و مانع از ارتباط آن با مسلمانان هندوستان خواهد شد».(53)
تصور هایت از آینده به وضوح نگاهی حسرت بار به تحقق پیش گویی لفظی از اورشلیم جدید بود. از منظر او شرق جایی بود که:
در سرتاسر سرزمین مقدس، یادبودهای مذهبی با هزاران زائر از دورترین نقاط غرب احاطه می شود. زنان مؤمن پرهیزکار به خانه شان باز می گردند و گل رزهای همیشه بهار شارون را با آب رود اردن می پرورانند. فرزندان اسماعیل با آرامش از بازارهای قاهره و دمشق دیدن می کنند و نه دست آن ها به روی کسی بلند می شود و نه کسی دست روی آن ها بلند می کند.(54)
طرح ریچارد هایت برای مشرق زمین، به خصوص سرزمین مقدس، از این حیث منحصر به فرد بود که خیلی زود به کشف دوباره ی آمریکایی ها از آن بخش از گیتی منتهی شد. اما این آرزو به یقین رؤیای منفردی نبود و با طرح های دیگر نیز همساز بود: طرح اسمیت برای ریشه کنی جمعیت محلی و استقرار نژادی برتر به جای آن ها، طرح شولر برای مشارکت شخصی در تدارک امور برای ورود پادشاه [حضرت مسیح]، طرح بارکلی که شهر پادشاه بزرگ را هسته ی اصلی راه حل معضل شرق می دانست و با بی شمار طرح و آرزوهای دیگری که توسط آمریکایی ها مطرح می شد که ممکن بود حتی سرزمین مقدس را نیز از نزدیک بازدید نکرده بودند. برخی از این اشخاص واقع بین و برخی دیگر آرمان گرا بودند، اما هر دو گروه به امکان وقوع و در نهایت، اجتناب ناپذیری تحقق رؤیاهایشان، اعتقاد راسخ و روشنی داشتند.
ویلیام لینچ، دریانورد بحرالمیت و رود اردن، یکی از آن مردان عمل گرا بود. او پس از بازگشت از سفر، گزارش رسمی و مفصل خود را به رئیس نیروی دریایی ارائه کرد. او در کنار این گزارش، شرح کاملی هم از این سفر با خود آورده بود. این شرح کامل بارها و بارها چاپ شد. علاوه بر این، لینچ گروهی را رهبری می کرد که حامی اعزام گروه های حفاری و اکتشاف به مشرق زمین بودند. مقصود اصلی آن ها تحقق پیش گویی های کتاب مقدس، به خصوص پیش گویی های مربوط به اشعیای نبی، بود و مواردی چون سکنا گزیدن در مناطق بیابانی آن سرزمین، استقرار دوباره ی یهودیان در تپه ی صهیون و ایجاد شاه راهی برای تجارت بین غرب و شرق را شامل می شد. لینچ در چارچوب این فعالیت سخنرانی یی با عنوان «تجارت و سرزمین مقدس» ایراد نمود که مورد حمایت شماری از مبلغین و آمریکایی های برجسته قرار گرفت»(55)
از سوی دیگر، اثر بارکلی با عنوان اورشلیم در عصر سعادت، تصویری محض از کتاب مقدس را در ارتباط با صهیون نشان می دهد که با این همه بر اساس آگاهی واقع بینانه از شرایط سیاسی و اجتماعی منطقه است. او با نگاه بر بعضی از پدیده ها و پیشامدهای عصر خود، آن ها را مقدمات رویداد نهایی می شمرد. یکی از این پدیده ها «جنگ روسیه - ترکیه است که نابهنجارترین جنگ ها است و موضوع ها و نتایج مهم آن به شدت بر تقدیر زمین تأثیر خواهد گذاشت و به یهودیان و پایتخت و کشور آن ها منفعتی وصف ناپذیر اعطا خواهد نمود».(56) نشانه های دیگر نیز به طور مشابه از اهمیت برخوردار بودند، گرچه بعضی از آن ها ذاتاً جزو خط مشی داخلی و پیش آمدهای روزمره به حساب می آمدند. بارکلی از جهات دیگر می پرسد:
این به چه معنا است که خطوط مختلف ناوگان دریایی از طول و عرض مدیترانه و دریای سرخ می گذرند و فلسطین را با چنان خطوط مواصلاتی مستقیم، پیوسته و نزدیکی نه تنها با دیگر نقاط آسیا، بلکه با اروپا، آفریقا، آمریکا و سرزمین های غیر یهودی مرتبط می سازند؟ این به چه معنا است که طرح خطوط آهن بین یافا(57) و خلیج فارس از طریق نیابولیس(58) در دست برنامه ریزی است و شاخه ای هم از مصر به این خطوط اتصال پیدا می کند که از اورشلیم می گذرد؛ «شاه راهی» از مصر به سرزمین آشور؟ (صبا، 19، 23). و در مورد دستگاه تلگراف چه؟ که در شهر مقدس، شهر اصلی بزرگ، برقرار شده است؟ حالا طرح عظیم تبدیل بستر بسیار گود صحرای عربستان با عبور دادن آب های دریای سرخ به پهنه ی درون خشکی به کنار!(59)
تصور بارکلی از آینده ی سرزمین مقدس، کاملاً با تفسیر تحت اللفظی از پیش گویی ها و وعده های کتاب مقدس سازگار است، در ابتدا، «شهر شهرها» بیش از 260 کیلومتر مربع را در بر خواهد گرفت و میلیون ها نفر در آن سکنا خواهند گزید. خطوط آهن از العریش، اشقلون(60) و غزه خواهد گذشت. شهر در مسیر خط آهن خواهد بود که بی شک شاه راه بزرگ به مصر توصیف شده در کتب مقدس است. شادی کل زمین، شهر پادشاه بزرگ را در بر می گیرد. «با ورود حاکم بزرگ در میان ملت ها، برتری در عصر آینده حکم فرما خواهد شد. شاه شاهان و سرور سروران».(61) علاوه بر این، بارکلی با توجه به موعظه های حضرت زکریا (14، 8) می دانست که «با ورود پادشاه»، به ظاهر در اثر زلزله ای بزرگ، دو جریان فراوان و دائمی آب از اورشلیم طغیان خواهد نمود که یک جریان به سمت مدیترانه و یا دریایی پسین و دیگری به سمت دریای پیشین یا بحرالمیت جاری می شود».(62) بارکلی می گوید «در گذشته، زلزله ی عظیمی ممکن است دره ی بزرگ را نزدیک اورشلیم گشوده باشد و این دره آماده ی آن است تا در آینده بستر رودخانه باشد». سپس نتیجه گیری می کند:
که اگر چه هیچ اطلاعات قطعی در مورد اندازه ی رودخانه در دسترس نیست، اگر قرار باشد این رودخانه به اندازه ای بزرگ باشد که به درون بحرالمیت بریزد، پس می توان تعبیر نمود که نه تنها برای آبیاری بخش عظیمی از کشور، بلکه برای عبور و مرور قایق و کشتی نیز مفید خواهد بود. اگر این مسئله که صحرای عربستان روزگاری دریا یا دریاچه ای محصور در خشکی بوده و هنوز هم تار زیر سطح ارتفاع دریا گود است، صحیح فرض کنیم، آیا نمی توان تصور نمود که از آب دریا یا این رودخانه دوباره پر شود؟ باید به خاطر داشت که اگر چه اورشلیم 3927 پا بالای سطح بحرالمیت قرار گرفته است، ارتفاع آن از سطح مدیترانه تنها 2610 پا است و شهر خداوندگار(63) از این بیش تر پایین تر خواهد آمد.(64)
وقتی که قرار باشد این دو رودخانه به درون مدیترانه و بحرالمیت بریزد، چه دورنمای شگفتی در انتظار منطقه خواهد بود! یکی از این دو رود به بحرالمیت جاری می شود، «رشته ای از تندآب، آبشاره ها و آبشارهای بزرگ را ایجاد خواهد نمود که در دنیا بی نظیر هستند... چه قدرت باورنکردنی برای پیش رانش ماشین آلات به وجود خواهد آمد! چه سرسبزی انبوهی کرانه های این جریان بارورکننده و حیات بخش را خواهد پوشاند!»(65) صحرای لم یزرع شکوفه خواهد داد و بعد از آن به راستی جایگاه برهوت و دورافتاده شادمان خواهد بود و صحرا هم چون گل رزی شادمان و شکوفا خواهد شد!» طبق گفته های بارکلی بینش سراینده ی سرودهای مذهبی [حضرت داوود]، تماماً این موارد را با این بیان پیش بینی می کند که آب های شادمان رودخانه «با جریان در آن شهر خداوند، جایگاه مقدس والاترین عبادتگاه های مقدس را مسرور خواهد نمود». (زبور حضرت داوود. 46، 4) (66) اما بارکلی در مورد رودخانه ای که به سمت غرب جاری می شود، اطلاعات قطعی به دست نمی آورد که بزرگی رودخانه ی شرقی را شامل شود، اما آن را «استنباط معقولی» تلقی می کند که بر همین قیاس بهره مند می شود.
اگر بر کناره های این رودخانه شاه راه تقدس از شهر خداوندگار(67) از میان صحرای تیکوئا(68) به شهر و معبد مقدس منتهی شود، پس در حقیقت، «به دِیر عبادت همه ی ملت ها مبدل خواهد شد». چه راه ملکوتی یی زائر عصر سعادت را به دیر خداوندگار عبور خواهد داد! به این نحو آیا «آزاد شده ی خداوند بازخواهد گشت و با آواز و شادی جاودان بر پیشگاه آن ها خواهد آمد؟»(69)
برکات دنیوی این عصر سعادت نیز عظیم خواهد بود: شیطان به بند کشیده خواهد شد، حضور خداوند احساس خواهد شد، آب بحرالمیت بهبود خواهد یافت، تبخیر آن محدود خواهد شد و تغییرات جغرافیایی قابل توجهی رخ خواهد داد. بارکلی بر اساس تصور خود از عصر سعادت به خوبی به این نتیجه می رسد که «پیامبران چه شرح تابناکی از کامیابی این سرزمین و ملت اسرائیل بیان نموده اند؛ زمانی که یهودا(70) و قوم اسرائیل بازگردانده خواهند شد و به انقیاد کامل فرمان روای مطلق خود، داوود - محبوب - پادشاه مسیح در خواهند آمد». (اشعیای نبی. 11 و...)(71)
با این حال، این رخدادها تنها چند مورد از رویدادهای عظیم عصر سعادت هستند. چندین صفحه از صفحات آخر کتاب شهر پادشاه بزرگ، اثر بارکلی، تصویری از حکومتی آرمانی را نشان می دهد که مسیح در دوران سلطنت دوباره ی خود بر آن حکمرانی خواهد کرد:
تمام ابعاد عصر سعادت بر سودمندترین و خوشایندترین مضامین مورد انتظار دلالت دارند. شیطان به بند کشیده می شود و انسان به انقیاد کامل عیسی مسیح خواهد آمد؛ خلقت کاملی که تاکنون به خاطر گناه انسان به مصیبت گرفتار شد. این صدا با تعریف و تمجید طنین انداز خواهد شد «زمان جبران تمام امور» از راه رسیده است. چه کسی که سینه ای مالامال از احساس دارد می تواند از استغاثه و تلاش برای «وصالی که آن قدر خالصانه آرزوی آن را دارد» دوری نماید.(72)
تصویری که بارکلی ارائه می دهد، تصویری مذهبی و آرمانی از شناخت تصور صهیون است که به شکلی تحت اللفظی از متون کتاب مقدس تعبیر شده و با اعتقادی راسخ و کامل در مورد تحولات آتی در سرزمین های ذکر شده در کتب مقدس به کار بسته می شود.
پی نوشت ها :
1. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 619.
2.Memphis
3.Azteks
4.Jesse؛ پدر حضرت داوود(ع).-م.
5. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 12.
6. جرج جونز، سیاحت به قاهره، اورشلیم، دمشق و بعلبک (نیویورک: وان نوستراند و رایت [Van Nostrand & Wright]، 1836)، صفحه ی عنوان.
7.George Jones
8. جرج جونز، سیاحت به قاهره، اورشلیم، دمشق و بعلبک (نیویورک: وان نوستراند و رایت [Van Nostrand & Wright]، 1836)، صفحه ی 161.
9. جرج جونز، سیاحت به قاهره، اورشلیم، دمشق و بعلبک (نیویورک: وان نوستراند و رایت [Van Nostrand & Wright]، 1836)، صفحات 4-263.
10. جرج جونز، سیاحت به قاهره، اورشلیم، دمشق و بعلبک (نیویورک: وان نوستراند و رایت [Van Nostrand & Wright]، 1836)، صفحه ی 264.
11. بلیس از دیدن مکان هایی که مردان مقدس در گذشته زیر پا می گذاشتند و «با «متعالی ترین وجود» گفت و گو می کردند، ابراز شگفتی می کند». موضوع اصلی، تحول امر اکتشاف در فلسطین.
12.Luxor
13. اندروز، در پهنه ی نیل، نامه ای به همسرش، مکاتبات خصوصی، هجدهم نوامبر 1941.
14.Sara Haight
15.Goshen
16.Heliopolis
17.On
18. سارا روجرز هایت، نامه های دوشیزه ی نیویورک از دنیای قدیم، دو جلد (نیویورک: هارپر، 1840)، جلد اول، صفحه ی 115.
19. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 601-598.
20. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 599.
21.Prussia؛ حکومت و پادشاهی سابق در آلمان.-م.
22.Sardinia؛ جزیره ای ایتالیایی نیمه خودمختار که در دریای مدیترانه واقع شده است.م.
23. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 599.
24. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 601.
25.J. V. C. Smith
26. جی. وی. سی. اسمیت، زیارت فلسطین (بوستون، ماساچوست: دیوید کلپ [David Clapp]، 1853)، صفحه ی 118.
27. جی. وی. سی. اسمیت، زیارت فلسطین (بوستون، ماساچوست: دیوید کلپ [David Clapp]، 1853)، صفحات 19-118.
28. جی. وی. سی. اسمیت، زیارت فلسطین (بوستون، ماساچوست: دیوید کلپ [David Clapp]، 1853)، صفحات 19-118. تا آن جا که از مدارک داخلی بر می آید، هیچ نشانه ای در دست نیست مبنی بر این که هر کدام از این دو آمریکایی کار یک دیگر را می دانستند.
29.Eastern Question؛ مشکل سیاسی که در قرن نوزده و در اوایل قرن بیست میلادی به واسطه ی فروپاشی امپراتوری عثمانی به وجود آمد که حول رقابت بر سر کنترل قلمروهای سابق عثمانی بود.م.
30. جی. وی. سی. اسمیت، زیارت فلسطین (بوستون، ماساچوست: دیوید کلپ [David Clapp]، 1853)، صفحات 9-328.
31.Durbin
32. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 2-601. هم چنین نقل قول بارکلی از دکتر تینگ [Tyng] را ببینید.
33.Mizraim؛ نام کشور مصر در کتاب مقدس.-م.
34.Tyre & Sidon
35.Serica؛ منطقه ای در آسیای مرکزی که یونانی ها و رومی ها به این نام می شناختند.-م.
36. هایت، جلد 1، صفحه ی 255.
37.Richard Haight
38. نشریه ی انجمن مشرق زمین آمریکا، جلد 1، صفحه ی 11 (1849)، فهرستی از اعضا. هایت تعدادی کتاب را به کلکسیون انجمن اهدا می کند.
39.Euxine؛ نام قدیم دریای سیاه.-م.
40. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 256.
41. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 257.
42. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحات 60-259.
43. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 260.
44. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 260.
45. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 263.
46. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 261.
47. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 261.
48. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحه ی 262.
49.Cape of Good Hope؛ منطقه ای در جنوب شرق آفریقای جنوبی، نزدیک پایتخت کیپ تاون (Cape Town).م.
50.Taurus
51. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحات 3-261.
52.Sikes-Picault Treaty؛ پیمانی مخفی در نهم می 1916، که در خلال جنگ جهانی اول بین بریتانیا و فرانسه و با موافقت روسیه منعقد شد و حاصل آن تجزیه ی امپراتوری عثمانی بود.-م.
53. هایت، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحات 4-263.
54. همان، نامه هایی از دنیای قدیم، جلد1، صفحات 7-266.
55. ذکر شده از کتاب آمریکا و دنیای مدیترانه ، اثر فیلد، صفحه ی 284.
56. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 12.
57.Jaffa
58.Neapolis
59. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 12-13.
60.Askalon
61. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 614.
62. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 614.
63.Jehovah Shammah
64. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 615.
65. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 616.
66. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 617.
67.Yehoval Shammah
68.Tekoah
69. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحه ی 617.
70.Judah؛ فرزند حضرت یعقوب.-م.
71. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 19-618.
72. بارکلی، شهر پادشاه بزرگ، صفحات 21-619.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}